سلام خوبي؟؟؟؟؟؟؟؟؟ممنون که خبرم کردي قشنگ بود
اپم منتظرت
سلام
اشکمو در آوردين ... نميدونم چي بگم ...
سلام عزيزدلم
آجي عجب ماجرايي ببوده ماجراي اونا
وقتي که رسيد به زنگ زدن خواهرش داشتمم....
حالم خيلي بده آجي
گاهــــــي دلم براي خودم تنگ ميشود... گاهـــي دلم براي باورهاي گذشته ام تنگ ميشود....گاهــــــــــي دلم براي پاكيهاي كودكانه ي قلبم ميگيرد.... گاهي دلم از رهگذراني كه در اين مسيـر بي انتها آمدند و رفتند، خسته ميشود....گاهـــــــي دلم از راهزناني كه ناغافل دلم را ميشكنند ميگيرد....گاهــــــــي آرزو ميكنم اي كاش... دلــــــي نبود تا تنگ شود...تا خسته شود...تا بشكند...
سلام عزيزم گل گلها شعر بسيار زيبايي برايم دادي ممنون
عزيزم داستانت خيلي قشنگ بود خيلي خيلي قشنگ!واي
عزيزم بازم بيا پيشم منتظرتم
بايباي بوسبوس
سلام. خوبي؟ ممنون که به وبلاگ من سر زدي.
امروز اومدم تشکر کنم. وقتي داستانتو خونددم نظر ميدم.
با تبادل لينک موافق؟