گاهي دلم نميخواست تورا ببينم اما در کنارم بودي و نفسهايت يخ روزهايم راباز ميکرد؛
گاهي دلم نميخواست تور ا بخوانم اما تو مثل يه ترانه ي زيبا برايم زندگي ميکردي؛
من در کنار تو بودم بي آنکه شور و نوايي داشته باشم ، بي آنکه بدانم که تو از خورشيد گرمتري
بي انکه بدانم تو از همه ي شعرهايم که تا کنون از بر کرده ام شنيده تري من در کنار تو بودم اما دريغا که نميدانستم کجا هستم.
غزل جون ستاره سهيل شدي هااااااااااا
امتحان داشتي زودترازاين ميومدي ديدن ماآپ جديدهم که نکردي...نميايي آپ پديد ماروبخوني وببيني...اصلا هستي معلوم هستي کجايي دختر؟