salam dost aziz
بلي رفتم ولي هرجاکه رفتم دربدر رفتمبه پايت ريختم اشکي ورفتم،درگذر از منازاين ره برنمي گردم که چون شمع سحر رفتمتورشک آفتابي کي بدست «سايه» مي آيي؟دريغا آخر از کوي تو باغم همسفر رفتم