هم نفس با من بمان...
پیامبر اکرم-ص: هر کس پیشانی مادر خویش را ببوسد، از آتش جهنم دور می ماند سلام به همه ی شما دوستای نازم خوفین؟ پیشاپیش روز ولادت فاطمه (س)و روز زن ومادر رو به همتون به خصوص به مادران که همچون فرشتگانی بی بال که همیشه وهمه جا لبخند وشادی را به فرزندانشان هدیه کردن تبریک عرض میکنم.... مادرم، با تو زیستن، بهشتِ زندگی من است مادر از زیباترین کلمه ها درهمه ی فرهنگ هاست. مادر عزیزتر ازجانم فقط در یک کلام ساده می نویسم: روزت مبارک فرشته مهربانم توی روزگار غربت با غم دل آشنایی مینویسم ازسرخط مادر ای معنی بودن مینویسم تا همیشه توئی لایق ستودن آسمانی پر از ستاره، دشتی پر از گل، تقدیم به آنی که بهشت زیر پایش جا دارد به مادرم... که مهرش تا ابد در دلم جای دارد تو بهترین گل، میان شهر گلهایی تو رنگ آفتابی، شب که می رسد، مثل ستاره، گوئیا مهتابی مادر خوبم، روزت مبارک مادر: کاشکی می شد بهت بگم چقدر صدات و دوست دارم لالایی هات و دوست دارم بغض صدات و دوست دارم شد جهان پرشور و غوغا صفحه ی گیتی مصفا بیت احمد طور سینا پا نهد زهـــرا به دنیا مادرم.... از ته دل دوستتتتتتت دارم!!! هزار دستگاه ???، ??? دستگاه آپارتمان ، اسکناس به ارتفاع برج میلاد، تو ای مادر که یک عمره دلت با غصه دم سازه صبوری های تو مادر منو به گریه میندازه مثل یک طفل خواب آلوده من محتاج آغوشم از اون لالاییات مادر بخون بازم توی گوشم برای سرنوشت من تو دلواپس ترین بودی برای اشکهای من همیشه آستین بودی تو ای همیشه غم خوارم تو ای مطرح ترین یارم به نام نامی مادر همیشه دوستت دارم خداوندا زیباترین لحظه ها را نصیب مادرم کن که زیباترین لحظه هایش را به خاطر من از دست داده است . . . مادرم دوستت دارم ، روزت مبارک مادر ای پرواز نرم قاصدک مادر ای معنای عشق شاپرک ای تمام ناله هایت بی صدا مادر ای زیباترین شعر خدا روزت مبارک در پی گذشت سالها هنوزهم صدای قلب تو نوازشگر روح خسته من است مادرم . . . روزت مبارک باد سلام خدمت همه دوستان نازنینم دلم برا همتون تنگگگگگگگگگگگگگگ شدهههههههههه!!!میبخشین این چندوقت رومریض احوال بودم نتونستم براتون آپ کنم...دوستتون دارم خوشملا بوسسسسسسسسسسسسسسس آخرین جرعه ...من،مناجات درختان راهنگام سحر،رقص عطرگل یخ رابا باد اشک واپسین به کویت بادل شادآمدم باچشم تر رفتم سلام به همه دوستان گل وگلابم...امیدوارم که شادوشنگول باشین...داریم به سال نود نزدیک میشیم یه سال دیگه هم از عمرمان سپری شد...البته برباد فنا رفت... از خدا براتون سالی پراز گل یاس وخوشی وخوش شانسی وسالامتی وموفقیت را خواستارم...پیشاپیش عیدتوووووووون مبارک خوشملا،چهارشنبه سوری هم مبارک مواظب خودتونم باشیدها!!! (عشق) نام من عشق است، (قاصدک) قاصدک، غم دارم، تواضع یعنی ازروی متانت وتویعنی دل صدنسترن را دلت تفسیرخوبی های آبی ست نگاهت آسمان آبی وصاف نگاهت تاافق بی کینه وپاک فضای گرم دستان توای عشق تویعنی مرهم زخم پرستو تویعنی تاسحر درانتظار سپردم به تودریای دلم را دلم ازروی عشقی آسمانی حالا بدان توکه رفتی،درحسرت بازگشتت حالاتورا به شقایق دیگربیا کوچ کافیست اگرمی ماندی وتنهانبودم شبی پرسیدم ازخود،هستیم چیست دعایت میکنم خوشبخت باشی رفتی وبغض کرد بدون توشهر چشم اگرخیال داری دوستم بداری هم اینک دوستم بدار،حالا که زنده ام
من نشانی ازتوندارم امانشانی ام رابرای تومی نویسم، سلامی زیبا به همه ی دوستان خوب وزیبا امیدوارم که خوبه خوب باشین.از همتون عذر میخوام که این چند روز رو نبودم براتون مطالب جدید بزارم رفته بودم مسافرت.دلم برا وبم وشماها خیلی تنگ شده بود. خیللللللللللللییییییییییییییییییییییییییییییییییی دوستتون داااااااااااااااااارم!!! رسم عاشقی از زندگی خیلی چیزها یاد گرفتم ولی میدونم هنوزم خیلی چیزها مونده که زندگی یادم بده. امشب دلم گرفته است منم تنها ترین تنهای دنیا دیرگاهیست که تنها شده ام قصه غربت صحرا شده ام وسعت درد فقط سهم من است باز هم قسمت غم ها شده ام دگر آیینه زمن بی خبر است که اسیر شب یلدا شده ام من که بی تاب شقایق بودم همدم سردی یخ ها شده ام کاش چشمان مرا خاک کنید تا نبینم که چه تنها شده ام
مادر ای معنی ایثار تو گل باغ خدایی
و میلیارها دلارجوایز نقدی... فدای یک تار موی تو مادر!
نفس پاک شقایق رادرسینه ی کوه،صحبت چلچله ها راباصبح
نبض پاینده هستی رادرگندم زار،گردش رنگ وطراوت رادر گونه گل
همه رامی شنوم،می بینم،من به این جمله نمی اندیشم!
به تو می اندیشم.
ای سراپاهمه خوبی،تک وتنهابه تو می اندیشم.
همه وقت،همه جا،من به هرحال که باشم به تو می اندیشم.
توبدان این را،تنها توبدان،
توبیا،توبمان بامن،تنها توبمان
جای مهتاب به تاریکی شبها توبتاب،
من فدای تو،به جای همه گلهاتوبخند،
اینک این من که به پای تودرافتادم باز،
ریسمانی کن ازآن موی دراز،توبگیر،توببند!
توبخواه،پاسخ چلچله هارا،توبگو،قصه ابر هوا را،توبخوان
توبمان بامن،تنها توبمان
در رگ ساغرهستی توبجوش،
من همین یک نفس ازجرعه ی جانم باقیست،
«آخرین جرعه این جام تهی را توبنوش!»
به دل امید درمان داشتم درمانده تر رفتم
توکوته دستیم می خواستی ورنه من مسکین
به زاه عشق اگر ازپا درافتادم به سررفتم
نیامد دامن وصلت به دستم هرچه کوشیدم
زکویت عاقبت بادامنی خونین جگر رفتم
حریفان هریک آوردنداز سودای خود سودی
زیان آورده من بودم که دنبال هنررفتم
ندانستم که توکی آمدی ای دوست کی رفتی
به من تا مژده آوردند،من ازخود به دررفتم
توقدر من ندانستی وحیف بلبلی چون من
که ازخار غمت ای تازه گل خونینه پررفتم
مرا آزردی وگفتم که خواهم رفت ازکویت
بلی رفتم ولی هرجاکه رفتم دربدر رفتم
به پایت ریختم اشکی ورفتم،درگذر از من
ازاین ره برنمی گردم که چون شمع سحر رفتم
تورشک آفتابی کی بدست «سایه» می آیی؟
دریغا آخر از کوی تو باغم همسفر رفتم
می شناسیدم؟
زخمی ام زخمی سراپا،
می شناسیدم؟
باشما طی کرده ام راه درازی را
خسته ام خسته،
می شناسیدم؟
این زمان گرچه ابری پوشانیده است رویم
من همان خورشیدتابانم،
می شناسیدم؟
این چنین بیگانه ازمن رو مگردانید،
درکف فرهاد تیشه من نهادم،من
من شکستم بیستون را،من
من همان مهربان سالهای دورم
رفته ام ازیادتان یا،
می شناسیدم؟
نام من عشق است،
می شناسیدم؟
غم آوارگی ودربدری،
غم تنهایی وخونین جگری.
قاصدک وای به من،همه ازخویش مرا می رانند!
همه دیوانه ودیوانه ترم می خوانند.
مادر من غم هاست،
مهدوگهواره من ماتم هاست.
قاصدک دریابم!روح من عصیان زده وطوفانیست.
آسمان نگهم بارانیست.
قاصدک،غم دارم،
غم به اندازه سنگینی عالم دارم.
قاصدک،غم دارم،
غم من صحراهاست.
افق تیره او ناپیداست.
قاصدک،دیگراز این پس منم ونتهایی،
وبه تنهای خوددرهوس عیسایی،
وبه عیسایی خود،منتظر معجزه ای غوغایی.
قاصدک،زشتم من،زشت چون چهره سنگ خارا،
زشت مانند زال دنیا.
قاصدک،حال گریزش دارم،
می گریزم به جهانی که درآن پستی نیست،
پستی ومستی وبدمستی نیست.
می گریزم به جهانی که مرا ناپیداست،
شایدآن نیزفقط یک رویاست!!!!!
برای دیدنت دیوانه بودن
زشهر سرخ تنهایی ربودن
وقلبت قصه ی ایثارشبنم
که می شویدزچشم غنچه هاغم
وچشمان تو دوماه نجیب است
پناه نسترن های غریب است
تویعنی راز درمان شکستن
عبورقاصدی زیبانشستن
توای افسانه ی ایثارخورشید
وجودش رابه چشمان تو بخشید
یک آسمان اشک آن شب،درکوچه پاشیده بودم
هرگز پشیمان نگشتم ازانتخاب تو ...هرگز
رفتی که شایدبدانم بیهوده رنجیده بودم
جای توبودم اگرمن،این باربخشیده بودم!
عروس آرزوخوشبخت می شد
وفکرش رابکن چه لذتی داشت
شکفتن روی باغ شانه هایت
به جز اشک و نیاز و یادو تقدیر
وحالا باصداقت می نویسم
همین هایی که من دارم،فدایت
توهم تنهابرای خود دعاکن
الهی گل کنددرآسمان ها
خلوص غنچه ی سرخ دعایت
بی توغروب میکنداز دیده ام بهار
تاآن زمان که بگذری ازکوچه ی دلم
ماغرق حسرتیم وهیاهو وانتظار...
منتظرنمان تابمیرم ونومیدانه روی مشتی خاک،اشک افسوس بریزی
ودرحسرت وکاش وای کاش ها بمانی...وازپس غروب ازپشت ابرها
وکوهها به دنبال طلوع دوباره ام بگردی!!
امروز دوستم بدارکه شاید فردا،دیرباشد...
درعصرهای انتظار،به حوالی بی کسی قدم بگذارخیابان غربت راپیداکن،
کناربیدمجنون خزان زده وکنارمرداب آرزوهای رنگی ام!
درکلبه رابازکن وبه سراغ بغض خیس پنجره برو!حریرغمش راکناربزن!
مراخواهی دیدبابغضی کویری که غرق عصاره ی انتظارپشت دیواردردهایم نشست...!
:
:
:
شبی غمگین،شبی بارانی وسردمرادرغربت فردارهاکرد
دلم درحسرت دیداراوماندمراچشم انتظارکوچه هاکرد
به من می گفت تنهایی غریب است،ببین باغربتش بامن چه هاکرد
تمام هستی ام بودوندانست که درقلبم چه آشوبی به پاکرداوهرگز شکستم رانفهمید
اگرچه تاته دنیاصداکرد.
:
:
:
امشب ازقصه دل باتوسخن هادارم،حرف هاباتو
ازاین عاشق تنهادارم،قصه هادارم ازآن فرصت بی سامانی
ازهمان وقت که گفتی به دلم می مانی
مانده درخاطرت آن شعردرآن روزنخست؟!
نشودفاش کسی آنچه میان من وتوست؟!
یادداری که شدم خاطره درهرمحفل؟!
نقش کردم رخ زیبای تودرخانه دل؟!
کاش میشدتوهم ازخاطره حرفی بزنی
وقت تنگ است به قدرمژه برهم زدنی
امشب ای رمزنگاهت غزل رویایی
ای تمنای دل شب زده ی سودایی
بازمیخوانم ازآن غم که به جان من وتوست
پاسخم گوبه نگاهی که زبان من وتوست.
تا حالا شده بری یه جایی که طبیعت باشه مثلا یه کلبه توی جنگل بعدیه چراغ روشن کنی وبشینی نگاهش بکنی؟؟
اگر این کار رو کردی هیچ.ولی اگه این کار رو نکردی بذار بگم چی میشه.وقتی که چراغ رو روشن کردی
یه عالمه پروانه میان و دور چراغ میگردن.انقدر میگردن ومیگردن که یا گرمای چراغ میکشتشون یا
اینکه تمام نیروشون رو از دست میدن ومیوفتن روی زمین.
ولی جریان اینجا تموم نمیشه... میدونی چرا؟!! اگه می دونی بقیشو نخون ولی اگه نمی دونی بذار بهت بگم.
این کا رو میکنن چون عاشق چراغ ونورش هستن.اونایی که مردن یعنی به کمال عاشقی دست پیدا کردن واونایی که نمردن وفقط خسته شدن
در پی این هستن که دفعه ی بعدهرطور که شده اینقدر عاشق شده باشن وبه چراغ نزدیک که از شدت عشق جونشون رو از دست بدن.
تمام این حرفا رو زدم که بگم:
رسم عاشقی اینکه یا اسم عاشقی رو نیاریا اینکه اگه عاشق شدی وعشقت رو نثار وجود کسی کردی باید از پروانه ها یاد بگیری که
چطور جونشون رو برا معشوقشون میدن...
یادگرفتم که عاشقی یعنی چی!!
یعنی تنهایی
یعنی انتظار
یعنی دلتنگ بودن
یعنی دروغ شنیدن
یعنی نادیده گرفته شدن
وهمچنان خواستن
یاد گرفتم که عاشقی چجوریه...یادگرفتم که دل شکستگی چه مزه ای داره وچه دردی
یه دفعه احساس میکنی که تمام وجودت به هیچ تبدیل شد خورد شد محو شد...چه یرسه به دلت!!
یاد گرفتم که اگه دلتم شکست نمی تونی فراموشش کنی مگر اینکه بی خیال بشی...
یاد گرفتم که به هیچ کس اعتماد نباید کرد...به هیچ کس
یاد گرفتم که هیچ کس ارزش اشک هایی رو که از چشمهای یه عاشق میریزه نداره....هیچ کس
یاد گرفتم که اگه خالصانه وبا تمام وجود عاشق کسی باشم وجونم رو هم براش فدا کنم
اصلا انتظار نباید داشته باشم که اونم ذره ای از این کا رو بکنه...
یاد گرفتم که طول میکشه تاعشق کسی در دل تو رشد کنه ولی وقتی عاشق شدی
هیچ وقت نمی تونی عشقت رو فراموش کنی...هیچ وقت!!
یاد گرفتم اگه عاشق کسی شدی بهش نگو خودش اگه ذره ای به تو علاقه داشته باشه اینو از
نگاهت وطرز رفتارت می فهمه اگه هم نفهمید عشقت یکطرفه هست
بهتره که توی دل خودت برای همیشه بمونه... چرا که تنها موندن بهتر از گدایی محبت کردن هست!!
فهمیدم که عشق توی دل مردم مرده وهوس جای اون رو گرفته...
وتو به من یاد دادی که عاشق بودن وعاشق موندن چقدر سخته ودل شکستن چقدر راحته!!...
وبه یاد خاطراتم سکوتی میکنم بالاتر از فریاد!!!
به تو . . .
به تو می نویسم ای رویای زیبا در زندگی
به تو که شور نفسهایت آرامش دل من است
به تو که لبخند سردت گرمی دل من است
ای آشنا در قلبم را به سوی تو باز می کنم تا هر گامت ضربان قلبم باشد
زندگی را به شرط وجود تو انتخاب کردم تا عشق و مهربانیت ضمانت عذر من باشد
پس به سویم بیا تا عشق را با وجود تو تجربه کنم
بیا تا با هم تا بی انتهای آسمان پرواز کنیم
و در معراج از خداوند طلب مغفرت کنیم
دریاها را رد کنیم و مرغان دریایی را با خود همراه کنیم
و در جایی زیبا عشق را آغاز کنیم
ولی کاش این ها فقط یک رویا نبود
می خواهم از گرفته های دلم برایت بگویم
از ابرهای تیره ای که با نسیم خیانت به آسمان دلم آوردی
می خواهم گریه کنم اما نمی توانم ...
می خواهم تو را به یاد بیاورم ...
و با نگاه چشمان تو تا به صبح مژه بر هم نزنم
اما افسوس ... گذشت دقایق چهره ات را از یاد من برده اند...!!
می خواهم اولین ساعتی که نگاهم کردی رو
به یاد بیاورم ... اما افسوس ...
آخرین نگاه تلخ و سرد تو نمی گذارد...!!
می خواهم اولین دقایق با تو بودن را
به یاد بیاورم ... اما افسوس ...
می خواهم از گرفته های دلم برایت بگویم
اما نه دلم نمی آید!!
تویی زیبا ترین زیبا دنیا منم مثل امید یک قناری
قراری بر دل هر بیقراری منم یلدای بی پایان عشق
تو بودی مرهم زخم شقایق تویی ساکت تر ازپژواک شبنم
به روی برگ گلها خواب نم نم منم ان لهجه لبریز از درد
نگاه تو نبوده هرگزم سرد تویی لا لایی خواب خوش اواز
نگا هم را ببین در شوق پرواز منم ان دختر لبریز از مهر
که جادوی نگاهت کرده اش سحر نگاهت را پرستم ای نگارم
فدای تار مویت هر چه دارم
پیچک دات نت قالب جدید وبلاگ |