هم نفس با من بمان...
شهادت جان سوز مولای عاشقان،مولای متقیان،الگوی کمال و عدالت را از صمیم قلب به پیشگاه حضرت ولی عصر(ع)و امشب این دل یاد مولا می کند مظلومیت علی(ع) عمارتی ریبا ******************************************************** تنهایی باتوبودن رامیخواهم من رویا پردازی نمیکنم هیچ فکرنمی کردم به جرم عشق وعاشقی اینگونه مجازات شوم هرگز فراموشت نمیکنم حتی اگر مرا از یادببری گریه کردم تابدانی زندگی بی غم نمیشه. تواگرهنگام تنهایی به یادم بوده ای.........من تمام عمربودم بی قرارچشم تو درانتظارچیستی؟؟ بگوای دل در این فردا چه داری! / چه میخواهی دراین صحرابکاری! آنکه ویران شده از یار مرا میفهمد/آنکه تنهاشده بسیارمرا میفهمد بی تو هرشب عاشقی بارانی ام/لاله پژمرده وزندانی ام تو این دنیاوتو این عالم بی تواما زندکیم چه خالیه... . سردفترعالم معنای عشق است عکستو امشب دوباره توی آسمون کشیدم باران می بارد.صدای قطرات باران مرابه یاد خاطراتم می اندازد.شب است بایدخوابیدوچشم بست از این دنیای نامردباید بست!قطره بارانی که بر روی صورتم می برای آمدنت انتظار کافی نیست / دعاواشک ودل بیقراری کافی نیست لیلی ومجنون یک شب مجنون نمازش راشکست بی وضودرکوچه لیلانشست مینویسم به یاد کسی که خیلی دلم تنگه براش... تقدیم به کسی که درسته کنارم نیست ولی برای همیشه تو دلم خونه کرده وتا نفس میکشم برام همونه وبیش از هرکس دوستش دارم!!
تمام مسلمانان وعاشقان پدریتیمان تسلیت می گویم...التماس دعا
لیلة القـدر است و احیا می کند
بشنو ای گـوش دلها بی صدا
نغمه ی فـزت و رب الکعبه را
میگفت:درشگفتم که امروز خورشید چرا از دمیدن شرم نکرد؟
چرانگذاشت خاموشی شب دیجور کوفه برآن فاجعه بزرگ سایه افکند؟
چرا بامدادی را پدید آورد که ازصدشب تاریک تیره تر بود؟
برای خورشید چه افتخاری بود دیدن فرق شکافته ی مولا؟
چه اصراری داشت به تماشای یتیمان دلگیر وماتم زده ی کوفه بنشیند؟
وبعد به خودشم پاسخ می داد:که شاید هم خورشیدمی ترسیدمبادا دگربار علی را نبیند!
بیمناک بود که مبادا مظلومیت علی درتاریکی شب کوفه گم شود.
پس برآمد تا نام علی بر ذهن ها ماندگار شود.طلوع کرد که وصیت مولا به فرزندانش را ببیند وبشنود.
دمید تا نور خدا راکه از خانه ی علی بر میخاست به جهان بازتاباند....
طلوع کرد که به تاریخ بگوید:درست است که علی اولین مظلوم است ولی آنچه از خود او مظلومتر است
مظلومیت اوست...!!!
ادامه مطلب...
درچمن زاری بزرگ
کنار دریاچه های شیر
من آنجازندگی میکنم
با نامی ازانسان و
شکوهی از خدایان
اما حقیقت چیز دیگری ست
من
در جستجوی او
تنها به رویاها رسیده ام!!
********************************************************
********************************************************
********************************************************
********************************************************
********************************************************
********************************************************
********************************************************
********************************************************
********************************************************
********************************************************
********************************************************
********************************************************
********************************************************
********************************************************
********************************************************
********************************************************
در این شهرغریب
کسی مرا یاد نکرد
خود ماندم وکوله بارم
تنها یادتو مرا دلداری میداد
ای کاش درکنارم بودی
اما تونیز شاید مرا از یاد برده باشی
خیالی نیست
من تنهایم
وشاید این تنهایی سرنوشتم باشد
نمی دانم
باتوآغازنکردم که روزی به پایان برسانم!
عاشقت نشدم که روزی از عشق خسته شوم!
باتوعهدنبستم که روزی عهدم رابشکنم
همسفرت نشدم که روزی رفیق نیمه راهت شوم!
هم نفست نشدم که روزی عطرنفس هایم را ازتودریغ کنم!
وبایادتو زندگی نمیکنم که روزی فراموشت کنم!
باتو آغازکردم که دیگر به پایان نیندیشم!
عاشقت شدم که عاشقانه به عشق تو زندگی کنم!
باتو عهدبستم که باتو تا آخرین نفس بمانم!
همسفرت شدم که تاپایان راه زندگی باهم باشیم!
هم نفست شدم که باعطرنفس هایت زنده بمانم!
وبایادت زندگی میکنم که همانا با یادت زندگی برایم زیباست!
پس ای عزیز راه دورم بامن باش درکنارم باش وتاابد همسفرم باش!!
آدم هایم ازمن دورند
من وابسته ترازآنم که کسی را رهاکنم
این بود که مرز رویاو واقعیت را رها کردم
نمیدانم کجایم...باور کن
تورا میدانم کجایی...همینجا جلوی من...همیشه
ولی خودم رانمیدانم....گم که میشوم....به سراغت می آیم
دیگه کسی به سراغم نخواهدآمد
قلبم شتابان میزند
شمارش معکوس برای انفجاردرسینه ام
وتنهایی خودرا درآغوش میکشم
تنها ماندم...
وهرگز ازتو رنجورنخواهم شد چراکه تو را دوست دارم
دیوانه وار عاشقت شدم چراکه مهربانی را
دروجودت دیدم باچشمانت وجودم را دگرگون کردی
واگر تو نبودی هرگز عاشق نمی شدم میدانم که تو روزی
از عشق من دست خواهی کشید ولی قلب من ازعشق تو روی گردان نمی شود
.
.
.
.
اینجاهنوز تاریکی ست!
تو به ازدحام کدامین کوچه ی خوشبخت خواهی نگریست؟!
وقتی دریچه مسدود است...
.
.
چه فرقی داشت با امروز ودیروز / که یک عمراست فردا می شماری.....؟!
.
.
چه بگویم که چنان ازتو فروریخته ام/که فقط ریزش آوار مرا میفهمد
.
.
بی تو درکنج همه دلواپسی/بی تو من آغازیک ویرانی ام
.
.
میون این همه آدم!
ببین من دل به کی دادم!
به اون کسی که نمیخوادم!
دلم شیشه دلش سنگه
واسه سنگ دلم تنگه!!
.
.
وقتی توی لحظه هام عشق توروکم میارم به دلم هزارویک غم میارم
توی چشمات خودموگم میکنم آسمون دلموغم میکنم
پربارون میشم ازدیدن تو پرآرزوواسه چیدن تو
گرچه داشتنت برام خیالیه بی تو امازندگیم چه خالیه!
.
سربیت قصیده جوانی عشق است
ای آنکه خبرنداری ازعالم عشق
این نکته بدان که زندگانی عشق است
.
.
توی چشمای قشنگت بازهمه دنیا رودیدم
شیشه تنهاییمو من واسه عشق توشکستم
قصه ازاینجا شروع شد که دلم رو به توبستم
بیش از این فکر میکردم باتو خوشده نفس هام
تورو میخوام قد دنیاتکیه کن به قلب تنهام
توهمونی که یه عمری گشتموپی تودویدم
تاغروب رفتمو این باردیگه به طلوع رسیدم
دستتوگذاشتی آخرتواین دستای من
حالاوقتشه بدونی که چقدر عاشقتم
.
.
چکدازخواب بیدارمی شوم.نسیم می وزد.بوی نسیم به من امیدبه زندگی می بخشد.همان زندگی که با تمام سختی هایش زیباست!!دیگرامیدی ندارم به خداعشق دروغه....
خودت دعاکن ای نازنین که برگردی / دعای این همه شب زنده دارکافی نیست
نظریادتون نره!!!
عشق آن شب مست مستش کرده بود فارغ ازجام الستینش کرده بود
سجده ای زدبرلب درگاه او پرزلیلا شددل پرآه او
گفت یارب ازچه خوارم کرده ای برصلیب عشق دارم کرده ای
جام لیلا رابه دستم داده ای وندر این بازی شکستم داده ای
نشتر عشقش دل خونم مکن من که مجنونم تو مجنونم مکن
مرداین بازیچه نیستم این تو ولیلای تو........من نیستم
گفت ای دیوانه لیلایت منم دررگ پیدا وپنهانت منم
سالهاباجور لیلا ساختی من کنارت بودم و نشناختی
عشق لیلا در دلت انداختم صدقمار عشق یکجا باختم
کردمت آواره ی صحرا نشد گفتم عاقل میشوی اما نشد
سوختم ازحسرت یک یاربت غیرلیلا برنیامد از لبت
روزو شب اوراصدا کردی ولی دیدم امشب بامنی گفتم بلی
مطمئن بودم به من سرمیزنی در حریم خانه ام درمیزنی
حال این لیلا که خوارت کرده بود درس عشقش بی قرارت کرده بود
مرد راهش باش تا شاهت کنم صدچولیلا کشته در راهت کنم
پیچک دات نت قالب جدید وبلاگ |