هم نفس با من بمان...
زندگی مویزاری ازهر الوانست می گویند عشق همه چیز است نه یک چیز.عشق معنی ندارد تعریف دارد.عشق را نمی توان توصیف کردباید آن راتجربه کرد.می گویند عشق بیداری است نه خواب.عشق را می توان پیدا کرد می توان عشق را گم کرد.عشق را درآتش در آب جاری جویبار ودربالهای گشاده قاصدک روی بال پروانه ورقص شاپرک جستجو کردو در فرود نرم شاپرک روی گلبرگها دید.عشق را درمعلق زدن ماهی درتنگ بلور در صدای آوازبلبل ودرهر کلمه مصرع وبیت شعر حافظ ومولوی...لمس کرد.عشق خود زندگیست ودر رگهای زندگی جاریست.زندگی مویزاریست الوان مملو ازخوشه های سبزو سرخ و زرد.حبه هایی که به بار می نشینند وسرخ رنگ می شوند و حبه هایی که کالند ولبریز آرزو.ما برای حبه های کال زندگی میکنیم به خاطر چیدن خوشه های آرزو عاشق می شویم وعشق می ورزیم ومعشوقه می شویم.ما امیدوار زندگی میکنیم تا زمانی که سبز دانه های آرزو ارغوانی شوند وشرابی.خلاصه عشق را نیازی به تعریف نیست بلکه باید آن را زندگی کرد ودید.چه کسی نمی داند بازی عشق دو هم بازی برابر می طلبد.عشق معشوق می خواهد وعاشق مشتاق می طلبد. دستهایم از دامن زندگی آویخته تاریک بود اماهول آور نبود دریا بود زیباترین سلام ها را بربالین قشنگترین فرشتگان آسمانی می بندم تادر مقابل عزیزانم به پرواز درآیند امیدوارم پذیرا باشید....سلامی دوباره به همه ی شما دوستان خوب.... باز چند روزی را یارفته بودم سفریا با دوستام بودم وقت نشد سری به وبم بزنم.......امیدوارم از خوندن مطالب تکراری خسته نشده باشید....دوستون دارم زیاد نمیدونم از کجاشروع کنم قصه ی تلخ سادگیمو؟!نمیدونم چراقسمت می کنم روزهای خوب زندگیمو؟!نمیدونم چرا همش بایداز غم بنویسم؟!نمیدونم چقدرباید رنج بکشم؟!چرا اول قصه همه دوستم میدارن وسط قصه میشه سربه سرم میزارن تا میخوادقصه تموم شه همه تنهام میزارن...!!! بیزارم از این همه نیرنگ وبدی از این همه بی وفایی ونامردی!! میتونم مثل همه دو رنگ باشم دل نبازم...میتونم مثل همه یه عشق بازی بسازم که بایه نیش زبون بترکه وخراب بشه...میتونم بازی کنم باعشق واحساس کسی!!میتونم درست کنم ترس دل ودلواپسی...میتونم دروغ بگم تا خودموشیرین کنم...میتونم پشت دلا قائم بشم کمین کنم...!!! ولی با این همه حرف ها باز منم مثل اونام یه دروغگو میشم وهمیشه وردزبونام...یه نفرپیدا بشه به من بگه چیکار کنم؟!با چه تیری اونی که میخوام شکار کنم؟!من ازچی باید بفهمم چه کسی دوستم داره!!توی دنیا اصلا عشق واقعی وجود داره؟؟؟دیگه هیچ قصه ی عاشقی راباور ندارم...متنفرم ازهرچی کلمه عشق هست وازهرحرف عاشق ومعشوق که همه چی دروغ هست وبس!!! اگر باید ببازم من قسم به عشقمون قسم... اگه دلت گرفته.................... خیلی دلم گرفته ازخیلی ها...خیلی دلگیرم یه دنیا دلم گرفته...کسی که همدم دردام بود الان خودش شده بزرگترین دردم
مملو غوره های ریز آویزانست
حبه هایی سبز و لب خندان
حبه هایی سرخ و چشم گریانست
زندگی خوشه آرزویست چندان
آویزه نوار جویبار عمر گذرانست
آویخته از شاخه های نازک درخت زندگی و
من دست نجات می جستم و
آن هنگام که چشمهایم زندگی راجستجو می کرد
تو را دیدم
که باسرانگشتانت از دستهای تردید آویخته بودی.
دستهایی که زمانی
هدیه ای بودند برای زندگی.
دستهایی که دیرگاهی برایم شکوفه های عشق می چید!
وبر گیسوان شب رنگم می نشاند.
ومن تو را درپس آیینه ی آرزوهایم می دیدم
که برایم دست می تکاندی و
خودم را می دیدم.
خدایا! چقدر قشنگ شده بودم!
خاطره ات شیرین تر از رطب
در جانم قطره قطره فرو می ریخت
دستهایی که مرا لمس می کرد
ویک بغل بوسه در تن احساسم می پاشید.
من تو را در امتداد شب میدیدم و
از پشت پنجره های خواب زده حسرت
که برای خواب رفتن غرور ثانیه ها می شمرد.
من تو رادر امتدادشمارش نفس های زنده ی باغ آرزوها میدیدم
تو را در اوج نخوت خودپرستی می یافتم
که بی صدا وباغمی قیر اندود
دانه دانه واژه های محبت راخاک می کرد
وخوشه چیده شده از شاخه مرده درخت زندگی
که با آه حسرت زده می پژمردند.
من وتو می دانستیم که عشق دو روی یک سکه بود.
من سرگشته تر از دل هرعاشق
وتو نادم تر از هرجفاکاری
خورشید عشق رادر قتلگاه غروب سرخ
بدرقه می کردیم
ودستهای انتقامجوی تو
هنوز هم از دامن خودپسندی آویخته بود.
وای که چقد از هم دور شده بودیم!...
اما غرق نمی کرد
من ذات جهان را
در چشم های تو دیدم
وگرنه می ترسیدم
از ماندن و
زیستن...
در این سیاره ی تاریک
نور معنی نجات است
وتو نوربودی
برای تو دعا خواهم کرد.
به چشمای تو میبازم که باختم من
اگرباید بسازم کلبه عشقو
تو دستای تومیسازم که ساختم من
نیازم رابده پاسخ که دلگیرم
اثیروسوسه های نفسگیرم
نگاهم کردی وبستی به زنجیرم
نگیر از من نگاهت رو که میمیرم
همش برات دلواپسم
قرارنبوداینجوری شه
وبشی همه کسم
راستی چی شد؟چه جوری شد؟اینجوری عاشقت شدم؟
شاید میگم تقصیرتوست
تاکم شه از جرم خودم...
پیچک دات نت قالب جدید وبلاگ |